شهيد رادمهر
حدود پنج يا شش ماه پس از سفر منطقه سني نشين «كنگان» از سوي مركز مديريت حوزه علميه قم برنامه مسافرت ديگري به «ايرانشهر» بلوچستان طراحي شده بود كه طبق برنامه يك تيم به اصطلاح زبده و مجرب با تركيبي از برجسته ترين و شاخص ترين طلبه هاي حوزه ي علميه قم، به ظاهر تحت پوشش ارزيابي نتايج گرد همايي و جلسات تقريب مذاهب (وحدت شيعه و سني) به منطقه بلوچستان اعزام شد، اما در واقع هدف اصلي طراحان و برنامه ريزان از سفر مزبور، مباحثه و مناظره با يكي از علماي صاحب نام بلوچستان كه زندگي ساده اي داشت، بود.
چون ايشان مواضع بسياري تندي در مقابل مذهب شيعه دارا بودند به همين جهت براي اساتيد و مسؤولان حوزه ي قم از اهميت ويژه اي برخوردار بودند و نظر همه اساتيد بر اين بود كه ايشان وهابي مسلك است، زيرا اين عالم در عرصه هاي سياست نبود.
بالاخره ما براي ضعف گرفتن و دست يافتن به نقاط ضعف از آن عالم بزرگوار و مطلع شدن از نحوه ي چاپ كتب ايشان و همچنين منبع در آمد و تأمين هزينه مدرسه ايشان به آنجا اعزام شديم.
تركيب شش نفره گروه اعزامي عبارت بودند از:
ا- سيد ابوذر فاطمي، 2- عليرضا محمدي (رحمه الله)، 3- سيد ابوطالب حسيني،4- محمد رضايي، 5- عبدالحسين جلاليان، 6- مرتضي رادمهر.
سرپرستي اين گروه به عهده آقاي فاطمي بود. اعضاي گروه به قم احضار شدند و با حضور در دفتر آقاي آيت الله وحيد خراساني كه آقايان غلامرضا كاردان، سيد ابوذر فاطمي، و آيت الله استادي نيز حضور داشتند. آخرين توصيه ها و سفارش ها به اعضاي گروه گفته شد، ضمن اينكه آقاي وحيد خراساني اهميت سفر و برنامه ريزيهاي مزبور را براي اعضاي گروه توجيه مي نمود، اشاره داشت به اينكه با شخص مولانا كه از روحانيون صاحب نام در منطقه است، در يك جلسه تقريب مذاهب ملاقات داشته كه با اين ترتيب در نظر داشت به اصطلاح اهميت سفر، موقعيت و جايگاه علمي مولانا را تشريح نمايند.
به هر حال پس از ختم جلسه توجيه و توديع، اعضاي گروه طبق برنامه از تهران به زاهدان و از آنجا به منطقه مورد نظر انتقال يافتيم.
از اين جمع فقط آقاي فاطمي كه سرپرست گروه بود، ملبس به لباس روحاني بود و سايرين از كت و شلوار استفاده مي نموديم.
تقريبا وقت نماز مغرب بود كه من و عليرضا محمدي (رحمه الله) وارد يكي از مساجد اهل سنت شديم. يك نفر كه لباس محلي به تن داشت و شكل و شمايلي سنتي به خود داده بود، توجه ما را به خود جلب كرد، كه پس از سلام عليك مختصر، خطاب به وي گفتيم كه ما قبلا شيعه و حالا سني شده ايم و نياز به مطالعه و تحقيق بيشتر پيرامون مذهب سني داريم و از وي خواستيم تا ما را با يكي از شخصيت هاي روحاني منطقه آشنا كند. خيلي راحت و ساده پذيرفت و نشاني شخصيت علمي روحاني را به ما داد. اما گفت كه از وي به كسي چيزي نگوئيم كه با اقامه نماز در صف نماز گزاران و كنار وي قرار گرفتيم، اما نماز را به صورت دست بسته اقامه نموديم تا به اصطلاح ثابت كنيم كه سني هستيم.
پس از اقامه نماز فهميديم نشاني روحاني مورد نظري كه به ما داده است، دقيقا نشاني همان كسي است كه ما به سوي ايشان ماموريت داريم. بالاخره به منزل امام جمعه اهل تشيع ايرانشهر رفته و موقعيت را با اعضاي گروه در ميان گذاشيم كه با برنامه ريزي، بعد از ظهر روز بعد با پاترول دفتر مقام معظم رهبري، به اتفاق يك نفر راهنما به سمت محل سكونت مولانا حركت كرديم. قرار بر اين شد كه يك هفته بعد پاترول جهت برگرداندان اعضاي گروه برگردد. تقريبا هوا تاريك شده بود كه با راهنمايي يك نفر طلبه به مهمانخانه حوزه علميه و به اصطلاح مدرسه ديني، هدايت و مستقر شديم.
پس از مدت زمان كوتاهي براي ما شام آوردند كه نان و كشك ساده بود كه طبق برنامه غذايي طلاب و از قبل آماده شده بود. تعجب كرديم كه ما ميهمان ويژه و هيأت روحاني و از راه دور آمده ايم كه با نان و كشك از ما پذيرائي مي شود و از اين جهت سخت ناراحت شده بوديم كه چندان رغبت به خوردن شام نداشتيم توضيحا اين كه بعدا متوجه شديم كه بحث ميهمان و ميهماني ويژه به هيچ وجه مطرح نبوده و نيست، هر كس هر وقت غذايي برسد، از غذاي آماده طلاب استفاده مي كند و هيچ گونه طبقه بندي و امتيازي بين ميهمانان مراعات نمي شود.
پس از صرف شام جهت اقامه نماز به مسجد رفتيم و نماز عشاء را به امامت «مولانا» اقامت نموديم، براي اولين بار بود كه ايشان را ملاقات مي كرديم.
پس از اقامه نماز و بدون اينكه با مولانا، سلام عليك داشته باشيم. ايشان از مسجد خارج شد و با وجودي كه از نحوه لباس پوشيدن ما به ويژه آقاي فاطمي كه ملبس به لباس روحانيت بود، مشخص بود كه غير بومي و ميهمان هستيم و با داشتن سلام عليك مختصر با تعدادي از نماز گزاران نظر كسي به ما جلب نشد و گويا رفت و آمدهاي اينگونه و ميهماناني از اين قبيل براي ساكنان محلي طبيعي به نظر مي رسيد. به هر حال به مهمان خانه حوزه با اعصابي در هم ريخته و ناراحت از نحوه استقبال و پذيرائي، خصوصا اين كه از ما همانند ميهمانان معمولي و ساده برخورد و پذيرائي مي شد، مراجعت كرديم. متن 1 دنباله در متن بعد