• وبلاگ : سيستان من
  • يادداشت : فاجعه مسجد جامع زاهدان ( اين پست بروز ميشود)
  • نظرات : 13 خصوصي ، 310 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهتاب 

    مي خواستم اون كامنت قبلي آخرين كامنتي باشه كه مي ذارم. ولي مي بينم لازمه بعضي از موارد رو بگم:

    1- من تا قبل از يك هفته پيش فقط كامنتها رو مي خوندم و هيچ كامنتي نمي ذاشتم. ولي هفته پيش بالاخره اون سوالي كه با خوندن كامنتهاي قديمي توي ذهنم ايجاد شده بود رو پرسيدم. ولي عكس العمل بقيه چي بود؟ كامنتها هست مي تونين برين ببينين! به من گفتن برو سايتهاي جندالشيطان و تفتان و اين ورا نيام! به من گفتن تو كدوم طرفي هستي؟ . . و اين آخر سهيل گفت تو خودت جاي سوال هستي!!!! حالا من كم ظرفيتم يا بعضي افراد ديگر كه نميشه ازشون سوال كرد؟؟؟!!!!

    2- وقتي دشمن مشتركي وجود داره انتظار مي ره كه همه با هم در برابرش متحد بشيم، از همديگه حمايت كنيم و هرگز پشت همديگر رو خالي نكنيم. اما خدايش چند نفرتون از من حمايت كردين؟ چند نفرتون به من پشتگرمي دادين؟؟؟؟ فقط يك حرف دلگرم كننده از يك نفر كه هم نام من بود و مي گفت كه براي اينكه با من اشتباه گرفته نشه نام كاملش رو مي نويسه و خيلي كتابي مي نوشت شنيدم. مابقي تون به من چي گفتين؟

    3- چون با زبان بلوچي اصلا آشنايي ندارم حرفهاي كپي رو يك در ميون متوجه مي شدم. و فقط در مورد فهميدن حرفهاي كپي از كسي كمك خواستم و نه در مورد چيز ديگر. اما امشب از شهرام چه حرفي شنيدم؟

    4- من بچه نيستم كه بخوام با كسي قهر كنم. و اين كه گفتم براي هميشه خداحافظ يعني اينكه ديگه توي بحثهاتون شركت نمي كنم. نه اينكه به وبلاگ سر نمي زنم.( فقط شايد براي شهگل كامنت بذارم آنهم در صورتي كه لازم باشه)

    اميدوارم كه كپي نياد اين كامنت رو بخونه، كه اگه بخونه از عدم وحدت بين ما نهايت لذت رو مي بره!